رجب ایودیک در خانه در حال تماشای تلویزیون است، زمانی که پستچی برای جشنواره سالانه لوبیا خشک استان قونیه دعوتنامه غافلگیرکننده ای برای او می آورد. رجب که از این خبر بسیار هیجان زده شده است، بهترین دوستش نورالله را متقاعد می کند که به او ملحق شود، اما به دلیل ارتباط نادرست با آژانس مسافرتی، به جای قونیه، ترکیه، بلیط هواپیما برای کنیا، آفریقا، دریافت می کنند. پس از رسیدن به کنیا و رفتن به یک تور سافاری، همراهان بدبخت ما خود را در ساوانای بی پایان و در میان دو قبیله محلی رقیب گم می کنند. ماجراهای زیادی در انتظار رجب در این سرزمین ناآشنا و عجیب و غریب است، که برای بازگشت به خانه همه چیز و همه چیز را امتحان می کند، بیشتر به نتایج خنده دار می رسد. Recep İvedik is at home watching television, when postman brings him a surprise invitation for the annual dried beans festival of Konya province. Very excited with the news, Recep convinces his best friend Nurullah to join him but due to a miscommunication with the travel agency, they get plane tickets for Kenya, Africa, instead of Konya, Turkey. After arriving at Kenya and getting on a safari tour, our hapless companions find themselves lost in endless savannah and at the middle of two rival local tribes. Many adventures await Recep in this unfamiliar and exotic land, who will try anything and everything to return home, mostly to hilarious results.